به جبران گذشته

ساخت وبلاگ

همان روز، همان جور استادی که می خواستم پیدا شد. ما خدا را اینگونه یافتیم و شناختیم... سر قولش هست... بخوانید تا اجابت کند شما را...

رونوشت به دوست عزیزی که تیکه باران نمودند ما را...

به جبران گذشته...
ما را در سایت به جبران گذشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : razmgah بازدید : 88 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 11:22

یک بار برای همیشه ی خودم می نویسم که فراموشم نشوداینکه انقدر باهوش باش که در هر موقعیتی و در واکنش به هر فرد و هر سخنی لازم نیست چیزی بگویی. ای کاش این روزه های سکوت را تمرین کنم.ای کاش این ریگ های زیر زبان را سر جایش بگذارم.ای کاش به قدر کفایت در شبانه روز از زبان استفاده کنم.خدای عزیزم تو همیشه یادآور منی... بهترین تذکار... کمکم کن هیجانات و احساسات و افکار و .. انقدر راحت این گوشت کوچک پر مسئولیت و خطرناک را در دهان من بازی ندهد. خدایا زبان مرا در کنترل جدی خودم در آور.فدای تو و همه ی قدرتت.. به جبران گذشته...
ما را در سایت به جبران گذشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : razmgah بازدید : 85 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 11:22

گاهی اینجا می آمدم ذهنم را خالی می کردم. کار خوبی بود. این روزها یاد گرفته ام حتی وقتی این صفحه نبود، وبلاگ نبود، لپتاپ نبود.... خودم، خود واقعی ام، برگردد رو به ذهنم، رو به همان خود کاذب به همان محصول اشتباهی ذهن، بعدش آگاهانه با حضور تمام حواس پنجگانه بگوید: خاموش باش!افکارم را ببینم و جلوی تولید بی رویه اش را بگیرم.به احساس ولی نه! احساس را سانسور نمی کنم. اجازه ی بودن می دهم.بعدش کناری می ایستم. فکر و احساس را نگاه می کنم. از تویشان خودم را می کشم بیرون. می آیم توی این خود اصلی... و به هر دویشان می خندم!بعد دوباره برای ذهنم مشق می کنم که هی! ببین! من به تو برنامه می دهم نه تو به من. من از تو استفاده می کنم نه تو از من.. به جبران گذشته...
ما را در سایت به جبران گذشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : razmgah بازدید : 77 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 11:22